دل بی تو تمنا نکند کوی منا را
زیرا که صفايي نبود بی تو صفارا
ای دوست مرانم زدر خویش
کز پیش مرانند شهان خیل گدارا
باز آی که تا فرش کنم دیده به راهت
حیف است که بر خاک نهی آن کف پارا
دل بی تو تمنا نکند کوی منا را
زیرا که صفايي نبود بی تو صفارا
ای دوست مرانم زدر خویش
کز پیش مرانند شهان خیل گدارا
باز آی که تا فرش کنم دیده به راهت
حیف است که بر خاک نهی آن کف پارا
زندگی بی شهادت، ریاضت تدریجی برای رسیدن به مرگ است . . .
(شهید محمد عبدی)
امروز شهادت امام صادق است.
کسی که نه می شناسیمش و نه میخواهیم بشناسیمش!
زیارتش را نه می خوانیم و نه می خواهیم که بخوانیم
و اگر هم بخوانیم نه می دانیم داریم چه می خوانیم و نه می دانیم داریم زیارت چه کسی را میخوانیم!
شهادت امام ششمي که فقط اسمش را بلدیم تسليت باد!

ای کاش همه می دانستند دنیایی که در آن حجت خدا نباشد جهنمی بیش نیست/ جهنمی که اگر نیک بنگری زبانه های آتش آن را خواهی دید/ آری ای دوست ! تا زمانی که بهشت ظهور نکرده است من و تو مقیم جهنمیم...
اي چشم هاي من
اي چشم ها!مي خواهم شمارا قرباني عشق سازم.مي خواهم باشما به سفر بروم.مي خواهم شمارادريايي كنم.مي خواهم شمارا به ضيافت باران ببرم .مبادا ناله كنيد!مبادا بيقراري كنيد!من خوبي شمارا مي خواهم.
اي چشم هاي من !شما عمري در بند بوديد.اسير وخفته،شما عمري هيچ را مي نگريستيد،خواب بوديد،امروز مي خواهم بيدارتان كنم.با دست دل ميخواهم حجاب را ازجلوي شما كنار بزنم.
اي چشم هاي زجركشيده من!مي دانم چيز هايي ديده ايد كه نمي خواستيد،مي دانم به خاطر من خطا كرده ايد.مي دانم درحق شما ظلم كرده ام.
مي دانم شما دوگوهر گرانبهاي من ،سرافكنده آستان نگارم شده ايد.
چشم هاي من!امروز آمده ام بخاطر گذشته ام ازشما عذرخواهي كنم.آمده ام غبار گناهاني راكه آيينه شفاف شما رامات وكدر ساخته،پاك كنم.آمده ام حجاب هارا كنار بزنم ؛امروز آمده ام به قصد آزادي شما.
اي چشم هاي من!فردا كه درحضور خوبان به عنوان شاهد،زبان مي گشاييد ،تمنا دارم رسوايم مسازيد!امروز ازخطاهايم درگذريد تافردا شرمنده نگار نباشم.
اي چشم هاي من!مرا ببخشيد،از امروز آن گونه مي بارم كه "نگار"مي خواهدوآن گونه مي بينم كه "يار"مي پسندد.
اي چشم هاي باوفاي من!امروز شما رااز استثمار دل مي رهانم،تانفس بكشيد.امروز به يمن آزادي تان ،ضيافتي بر پا مي كنم وباران "اشك ندامت"و"نور هدايت"رامهمان اين ضيافت قرار مي دهم.خدايا تورا به خاطر چشم هايم شكر مي گويم .
اعظم قرائي راد
وامروز 1101سال و...ماه و...ساعت و...دقيقه و...ثانيه...ازمحروميت عالم از ديدار تو حجت خدا مي گذرد .هزارواندي سال است كه آخرين پيامبر و اوصياء پس ازاو نيز انتظار فرج تورا دارند،اي آخرين وصي!اي بقيه الله!وما چه آسوده با غيبتت خو كرده ايم،چه ناجوانمردانه ازتو دل بريده ايم ودر روزمرگي زندگي اصل كل خير رادر زاويه فرعيات به فراموشي سپرده ايم.به امت هاي پيامبران پيشين كه مي نگرم ،چه كم مي آورم ازهمين قوم بني اسرائيل كه به تمسخر ؛بهانه جو مي خوانيمشان ومي گوييم خون به دل پيغمبرانشان كرده اند؛چه كم مي آوريم اي پيروان بني اسرائيل !راستي چند بار براي فرج موعود خود به بيابان رفته وبه اندازه نيازمان به باران نياز به اورا باور كرده ايم.چه خوب گفته بود آن نويسنده ي شهير :مااز بني اسرائيل هم بني اسرائيل تريم.
وامروز...امروز...امروز!امروزمن وتو تنها مانده ايم ،بي وصي خدا،بي حجت كبريائي ،بي موعودي كه گشايشي دركارمان كند؛ديو تنوره كش زخم ديده ازآن سوي مرزهاي من وتو ،باهمه توان خود پاي در ركاب دجالي خويش كرده وبر من وتو وما مي تازد وما...حيران ايستاده ايم .بين رنگ ها وريا ها ،قامت ها وقبا ها،سينه چاك چيزها وكس هايي كه نمي شناسيمشان ومنكوب فتنه هايي كه راه گريز از آن ها برما بسته است.
آئينه شو جمال پري طلعتان طلب
جاروب زن به خانه وپس ميهمان طلب
رهبر اين شيعه خانه ي هزار پاره،ازهرگوشه ي دنيا ،دست طلب به سوي خدا بر مي آورد وبه پيشگاه آخرين وصي خدا با قلبي اندوهناك وقلمي شكسته مي نگارد:ماجان ناقابل واندك آبروي خود را كف دست گرفته ايم وآن را درراه انقلاب واسلام فدا خواهيم كرد،مااين راه را باقدرت ادامه خواهيم داد وشما كه صاحب حقيقي اين انقلاب وكشور هستيد براي ما دعا كنيد...باشد كه نهال صبر وشاخه هاي هوشيارمان بردهد وآخرين فرج ازآن ماباشد.

قرآن در باب روزه مي فرمايد:اي مردم با ايمان،براي شما روزه فرض شده است هم چنان كه براي پيشينيان شما فرض شده بود، چرا؟ قرآن فلسفه را هم ذكر مي كند:لعلكم تتقون ،براي اينكه در شما روح تقوا و ملكه تقوا پيدا شود. ملكه تقوا يعني چه؟ يعني تسلط بر نفس؛ پس اگر ما ماه رمضاني را گذرانديم ، شب احيايي را گذرانديم؛ روزهاي متوالي را گذرانديم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساس كرديم بر شهوات خودمان بيش از پيش از ماه رمضان مسلط هستيم، بر عصبانيت خودمان از سابق بيشتر مسلط هستيم، بر زبان خودمان بيشتر مسلط هستيم ، بر اعضا و جوارح خودمان بيشتر مسلط هستيم و بالاخره بر نفس خودمان بيشتر مسلط هستيم و مي توانيم جلو نفس اماره را بگيريم ،اين علامت قبولي روزه ماست. اما اگر ماه رمضاني گذشت و تمام شد و حظ ما از ماه رمضان-ْآن طور كه پيغمبر اكرم(ص)فرمود كه بعضي ازمردم حظ شان ازروزه فقط گرسنگي وتشنگي است -فقط اين بوده كه يك ماه يك گرسنگي وتشنگي هايي كشيديم ،يك بدحالي پيداكرديم ودرنتيجه اين بدحالي قدرت مابراي كاركردن كمتر شده وبعد آمديم روزه رامتهم كرديم كه روزه هم شد كار دردنيا؟!(آن محصل ودانشجوست گفت من درتمام اين ماه رمضان قدرت درس خواندنم كم شد وآن كه اهل كار ديگري است گفت قدرت فلان كارمن كم شد،پس روزه چيز بدي است)،اين علامت قبول نشدن روزه ماست. درصورتي كه اگر انسان درماه رمضان روزه گير واقعي باشد،اگر واقعا به خودش گرسنگي بدهد وهمان طور كه گفته شده است سه وعده غذا راتبديل به دو وعده كند،يعني قبلا يك صبحانه ويك ناهار ويك شام مي خورد ،حالا ديگر ناهار نداشته باشد،افطارش فقط به اندازه يك صبحانه مختصر باشد،بعد هم سحر خيلي زياد برمعده تحميل كند بلكه يك غذاي متعارف بخورد ،بعد احساس مي كند كه هم نيروي بدني اش بركار افزايش پيدا كرده است وهم نيروي روحي اش براي كار خير وبراي تسلط برنفس.اين حداقل عبادت است .ما دردو آيه ازآيات قرآن اين چنين مي خوانيم،يعني دردوجا اين آيه تكرار شده است:اي اهل ايمان!ازنماز واز صبر-كه به روزه تفسير شده است-كمك بگيريد.اين تعبير خيلي عجيب است!به ما مي گويند ازنماز استمداد كن،ازروزه استمداد كن ،يعني تونمي داني كه اين نماز چه منبع نيرويي است!اين روزه چه منبع نيرويي است!اگر به شما گفتند نماز بخوانيد،شما رابه يك منبع نيرو هدايت كرده واگر گفته اند روزه بگيريد شما را به يك منبع نيرو هدايت كرده اند.
استاد شهيد ايت الله مطهري
مجموعه آثار استاد شهيد مطهري،ج23&ص475
1ـ روز دوازده ساعت است : درسه ساعت اول آن خداوند شريعت را مطالعه مي كند . در سه ساعت دوم احكام صادر مي كند .
در سه ساعت سوم هم جهان را روزي مي دهد . در سه ساعت آخر هم با حوت دريا كه پادشاه ماهيها است به بازي مي پردازد.
2-هنگامي كه خداوند امر كرد « هيكل » را خراب كنند خطا كرده بود، به خطاي خويش اعتراف كرده و به گريه در آمد وگفت : واي بر من كه امر كردم خانه ام را خراب كنند و هيكل را بسوزانند و فرزندان مرا تاراج نمايند .
3-خداوند ، از اين كه يهود را به چنين حالي گذاشته سخت پشيمان است و هر روز لطمه به صورت خود مي زند و زار زار گريه مي كند ، گاهي از چشمانش دو قطره اشك به دريا مي چكد و آن چنان صدا مي كند كه تمام اهل جهان صداي گريه او را مي شنوند و آبهاي دريا به تلاطم و زمين به لرزه در مي آيد .
4-هرگز خداوند از كارهاي ابلهانه وغضب و دروغ بركنار نيست .
5 ـ قسمتي از شياطين ، از فرزندان آدم هستند ، آدم زني داشت از شياطين به نام « ليليث » كه مدّت 130 سال همسر آدم بود ، شياطين از نسل او متولد شدند! « حوا » در اين مدّت 130 سال جز شيطان فرزندي نزائيد زيرا او هم همسر يكي از شياطين شده بود . و اگر غيريهود در دريا در حال غرق شدن است، نبايد نجاتش بدهي، زيرا آن هفت ملتي كه در زمين « كنعان » بودند و بنا بود يهوديان آنها را به قتل برساند,
6 ـ ارواح يهود ، از ارواح ديگران افضل است ، زيرا ارواح يهود جزء خداوند است ! همچنان كه فرزند جزء پدرش مي باشد ، روحهاي يهود نزد خدا عزيزتر است زيرا ارواح ديگران شيطاني و مانند ارواح حيوانات است . نطفه غير يهودي ، مثل نطفه بقيه حيوانات است .
7 ـ بهشت مخصوص يهود است و هيچ كس به جز آنها داخل آن نمي شوند ، ولي جهنم جايگاه مسيحيان و مسلمانان است و جز گريه و زاري چيزي عايد آنها نمي گردد, زيرا زمينش از گل و بسيار تاريك و بدبو است . پيامبري به نام مسيح نيامده است و تا حكم اشرار (غير يهود) منقرض نشود ، ظهور نخواهد كرد و هر وقت كه او بيايد زمين خمير نان و لباس پشمي مي روياند ، در اين وقت است كه سلطه و پادشاهي يهود باز گشته و تمام ملتها مسيح را خدمت خواهندكرد ! آن زمان هر يهودي دو هزار و هشتصد برده و غلام خواهد داشت .
8-بر يهود لازم است كه املاك ديگران را خريداري كند تا آنها صاحب ملك نباشند و هميشه سلطه اقتصادي براي يهود باشد.
و چنانچه غير از يهودي بر يهود تسلط پيدا كند ، يهود بايد بر خود گريه كند و بگويد: واي بر ما، اين چه ننگي است كه ما زير دست و جيره خوار ديگران شده ايم. پيش از آنكه يهود نفوذ و سلطه كامل خود را بدست آورد لازم است جنگ جهاني بر پا و دو ثلث بشر نابود شود، و در مدت هفت سال يهود اسلحهاي جنگ را خواهد سوزانيد و دندانهاي دشمنان بني اسرائيل به مقدار بيست و دو ذرع كه تقريباً هزار و سيصد و بيست برابر دندانهاي عادي مي شود ! از دهانشان بيرون خواهد آمد. هنگامي كه مسيح حقيقي پا به عرصه وجود گذارد يهود آنقدر ثـروت ومال خواهند داشت كه كليد صندوقهايشان را بر كمتر از سيصد الاغ حمل نتوان كرد ! كشتن مسيحي از واجبات مذهبي ما است و پيمان بستن با او يهودي را ملزم به ادا نمي كند .
9-روساي مذهب نصراني و هر كه دشمن يهود است را, بايد در روز سه مرتبه لعن كرد . «يسوع ناصري» (حضرت مسيح عليه السلام) كه ادعاي پيامبري كرده ونصاري (مسيحيان) گولش را خوردند ،با مادرش مريم كه او را از مردي به نام «باندار» به زنا آورده بود ، در آتش جهنم مي سوزند .كليساهاي نصاري كه در آن سگهاي آدم نما به صدا در مي آيند به منزله زباله خانه است .
12- اسراييلي در نزد خداوند بيش از ملائكه محبوب و معتبر است. اگر غيريهودي، يك يهودي را بزند چنان است كه به عزت الهيه جسارت كرده است و جزاي چنين شخصي جز مرگ چيز ديگري نيست و بايد او را كشت. اگر يهود نبود، بركت از روي زمين برداشته ميشد و آفتاب ظاهر نشده و باران نميباريد. همچنان كه انسان بر حيوانات فضيلت دارد، يهود بر اقوام ديگر فضيلت دارد. نطفهاي كه از غيريهودي منعقد ميشود، نطفة اسب است. اجانب (غيريهوديان) مانند سگ هستند و براي آنها عيدي نيست, زيرا عيد براي اجنبي و سگ خلق نشده است. سگ افضل از غير يهودي است، زيرا در اعياد بايد به سگ نان و گوشت داد، ولي نان دادن به اجنبي حرام است. هيچ قرابت و خويشي بين اجانب نيست، مگر در نسل و خاندان الاغ قرابتي است؟ خانههاي غيريهودي به منزلة طويله است. اجانب دشمن خدا و مثل خنزير قتلشان مباح است. اجانب براي خدمت كردن يهود, به صورت انسان خلق شدهاند.
11-يسوع مسيح كافر است زيرا از دين مرتد گشت و به عبادت بت پرداخت و هر مسيحي كه يهودي نشود بتپرست و دشمن خدا خواهد بود و از عدالت خارج است و انساني كه بر غيريهود كوچكترين ترحمي روا دارد، عادل نيست. غش و خدعه كردن با غير يهودي منع نشده است. سلام كردن بر كفار (غيريهوديان) اشكال ندارد, به شرط آنكه سراً او را مسخره كرده باشد.
12- چون يهود با عزت الهيه مساوي هستند، بنابراين تمام دنيا و هر چه در اوست ملك آنها ميباشد و حق دارند كه بر آن تسلط كامل يابند، دزدي از يهودي حرام است و از غيريهودي جايز ميباشد، چون اموال ديگران مانند رملهاي دريا است و هر كس زودتر بر آن دست گذاشت او مالك است.
يهود مانند زن شوهردار است و همچنان كه زن در منزل به استراحت ميپردازد و شوهر، خرجي او را ميدهد, بي آن كه در كارهاي خارج از منزل با او شركت كند، يهود هم به استراحت پرداخته و ديگران بايد آنها را روزي بدهند.
13- هرگاه يهودي و اجنبي شكايت داشته باشند, بايد حق را بجانب يهودي داد اگرچه بر باطل باشد. براي شما جايز است كه مأمورين گمرك را غش بنمائيد و براي او قسم دروغ بخوريد ... از خاخام «صموئيل» ياد بگيريد، صموئيل از مردي اجنبي كاسهاي از طلا به قيمت چهار درهم خريداري كرد، در حالي كه فروشنده نميدانست كه آن طلا است. با اين حال يك درهمش را هم دزديد! ربودن اموال ديگران بوسيلة ربا مانعي ندارد، زيرا خداوند شما را به ربا گرفتن از غيريهودي امر ميفرمايد. به كساني كه يهودي نيستند قرض ندهيد, مگر آن كه نزول بگيريد, در غير اين صورت، قرض دادن به غير يهودي جايز نيست و ما مأموريم كه به آنها ضرر برسانيم. حيات و زندگاني ديگران ملك يهود است، چه رسد به اموال آنها! هرگاه غيريهودي احتياج به پول داشته باشد, آن قدر بايد از او ربا و نزول گرفت كه تمام دارائي خود را از دست بدهد.
14- غيريهودي هر چند صالح و نيكوكار باشد، او را بايد كشت. حرام است غيريهودي را نجات بدهيد، حتي اگر در چاهي بيفتد, بايد فوراً سنگي بر در آن گذاشت! اگر يكي از اجانب را بكشيم, مثل اين است كه در راه خدا قرباني كردهايم. اگر يك نفر يهودي كمكي به غيريهودي بكند, گناهي نابخشودني مرتكب شده است. انسان مي تواند شيطان را بكشد به شرط اينكه خمير نان عيد را نيكو به عمل آورد. (خمير نان عيد از خون غير يهوديان ساخته مي شود) همه آنها نابود نشدند و ممكن است آن شخصي كه در حال غرق شدن است, از آنها باشد. تا ميتوانيد از غيريهود بكشيد و اگر دستتان به كشتن او رسيد و او را نكشتيد، مرتكب خلاف شدهايد. هلاك كردن مسيحي ثواب دارد و اگر كسي نميتواند او را بكشد, لااقل سبب هلاكتش را فراهم نمايد. كساني كه مرتد شوند(يهودياني كه از آئين يهود سر باز زنند), اجنبي و اعدامشان لازم است, مگر آن كه براي خدعة به ديگران مرتد شده باشند.
15- تعدي كردن به ناموس غيريهودي مانعي ندارد، زيرا كفار مثل حيوانات هستند و حيوانات را زناشوئي نيست. يهودي حق دارد، زنهاي غيرمؤمنه (زناني كه يهودي نباشند) را به غصب بربايد و زنا و لواط با غيريهودي عقاب و كيفري ندارد. براي يهودي مانعي ندارد تسليم اميال و شهوات خويش شود.
16- قسم خوردن جايز است، خصوصاً در معاملات با غير يهود. اصول قسم خوردن براي قطع نزاع تشريع شده است, اما نه براي كفار، زيرا آنها انسان نيستند. جايز است انسان شهادت زور بدهد(با اينكه مي داند حق با يهودي نيست، ولي شهادت دروغ بدهد), چنانچه لازم است اگر ميتوانيد بيست قسم دروغ بخوريد, ولي برادر يهودي خويش را در معرض خطر قرار ندهيد. بر يهود واجب است روزي سه مرتبه مسيحيان را لعن كنند و دعا كنند تا خداوند آنها را نابود سازد. بر ما لازم است كه با نصاري، مانند حيوانات معامله كنيم. كليساهاي نصاري، خانه گمراهان است و خراب كردن آنها ضروري و واجب است.
17- ملت برگزيده خداوند مائيم و لذا براي ما, حيوانات انسان نمايي خلق كرده است, زيرا خدا ميدانست كه ما احتياج به دو قسم حيوان داريم، يكي حيوانات بيشعور و غيرناطقه مانند بهائم و ديگري حيوانات ناطقه و باشعور مانند مسيحيان و مسلمانان و بودائيان و براي آنكه بتوانيم از همة آنها به اصطلاح سواري بگيريم، خداوند ما را در جهان متفرق ساخته است و لهذا ما بايد دختران زيبا و خوشگل خود را براي پادشاهان و وزرا و شخصيتهاي برجستة غير يهود, به تزويج درآوريم، تا بوسيلة آنها بر حكومتهاي جهان، تسلط داشته باشيم! چنانچه معلوم شد يهود يك حزب خطرناكي براي فريب دادن مردم است كه آن هم به صورت مذهب و آئين درآمده است.
شهادت لاله هارا چیدنی کرد
به چشم دل خدارا دیدنی کرد
ببوس ای خواهرم قبر برادر
شهادت سنگ هارا بوسیدنی کرد

این نوع گرایش عبارت است از اینکه محور و مرکز عالم انسان
است. این شاخه از شیطانپرستی به پایهگذاری این فرقه به آنتوان لاوی
نسبت داده میشود.او کسی بود که کلیسای شیطان را تأسیس کرد (اولین سازمانی
که از لغت شیطان پرستی فلسفی استفاده نمود) در نظر شیطان پرستان فلسفی،
محور و مرکزیت عالم هستی، خود انسان است، و بزرگترین آرزو و شرط رستگاری
این نوع از شیطان پرستان برتری و ترفیع ایشان نسبت به دیگران است. شیطان
پرستان فلسفی عموماً خدایی برای پرستش قائل نمیدانند و به زندگی غیر مادی
بعد از مرگ نیز عقیدهای ندارند. به هرحال زندگی این گروه از شیطان پرستان
عاری از روحیه مذهبی و معنویت نیز نیست.
در نظر شیطان پرستان فلسفی، هر شخص خدای خودش است. آنها با تکیه بر عقاید
انسانی وابسته به دنیا، مطالب مربوط به فلسفه عقلانی را عبث میشمارند و به
آنها به دید ترس از مسائل ماوراء الطبیعی مینگرند و تنها به وسیله آن، یک
زندگی عقیم و تنها بر مبنای “جهان واقعی” را تشکیل میدهند. به طور شفافی،
آموزههای شیطان پرستان فلسفی قدمتی بیشتر از کلیسای لاوی دارد. اگر چه
این تصوری از شیطان است، ولی با موقعیت واقعی او تقابل دارد چرا که این
تعالیم از آموزههای یهودی-مسیحی نشئات گرفتهاست و شیطان را بدلیل
خصوصیاتش پلید نگاشتهاست
این نوع از شیطان پرستی بر مبنای فلسفهٔ آنتوانلاوی که در کتاب انجیل شیطان تشکیل شدهاست. لاوی موسس کلیسای شیطان بود و تحت تأثیر نوشتههای نیچه، آلیستر کرالی، این رند، مارکی دو ساد، ویندهام لویس، چارلز داروین، آمبروس بیرس، مارک تواین و بسیاری دیگر بودهاست. شیطان در نظر لاوی موجودی مثبت بوده در حالی که تعالیم خداجویانه کلیساها را مورد تمسخر قرار داده و به مسائل جهان مادی نیز اعتنایی ندارد.یک شیطان پرست لاویی، خود را خدای خود میداند، آیین مذهبی این گروه از شیطان پرستان بیشتر شبیه به فلسفه میجیک کراولی با دیدی جلو برنده به سمت شیطان پرستی است. یک شیطان پرست لاویی مدعی آن است که کسانی که خودشان را با شیطان پرستی هم ردیف میدانند باید به طرز فکر گروهی خواص وفادار نباشند و آنها را از لحاظ اخلاقی قبول نداشته باشند. و در ازای آن گرایشهای انفرادی داشته باشند و من تبع باید به طور دائمی یک سر و گردن بالاتر از کسانی باشند که خود را از لحاظ اخلاقی، قوی میدانند و در بشر دوستی خود، بدون تامل عمل کنند
این نوع شیطان پرستی شبیه شیطان پرستی آنتون لاوی است اما با این تفاوت که در این نوع شیطان گونهای جنبه خدایی و متافیزیکی دارد و این جنبه برداشته شده از ادیان ابراهیمی، افسانهها، آیینهای متفاوت و یا صرفا ساخته شده ذهن پیروان آن میباشد.
این فرقه از شیطان پرستان، به دوران تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا مربوط میشوند. این نوع شیطان پرستان معمولاً متهم هستند که به اعمالی از قبیل «خوردن نوزادان»، «کشتن گوسفندان»، «قربانی کردن دختران باکره» و «نفرت از مسیحیان» هستند. این طرز فکر در کتاب «مالیوس مالیفیکاروم» دسته بندی شدهاست.]کتابی که در دوران تفتیش عقاید توسط کلیسا (۱۴۹۰) تالیف شد و در واقع هرگز به طور رسمی مورد استفاده قرار نگرفت، کتاب حاوی مطالبی از جن گیری و جادوگری و مطالبی از این دست است. ترجمه لغوی نام کتاب پتک جادوگران است.
شیطان در ۹ جمله شیطانی منسب به لاوی خلاصه میشود:
و در مقایسه با این جملات، لاوی ۹ گناه شیطانی را نیز نام بردهاست :
حماقت، ادعا و تظاهر، نفس گرایی (انتظار بازپس گرفتن از دیگران، آنچه به
آنها دادهاید)، خود را فریب دادن، پیروی از رسوم و عقاید دیگران، روشن
بینی ناکافی، فراموش کردن ارتدکسی گذشته (به طور مثال، قبول کردن چیزی
قدیمی در بسته بندی جدید، به عنوان نو)، غرور و افتخار بی حاصل (مانند
غروری که هدف شخصی را از درون میپوساند) و کمبود محسنات.
لاوی ۱۱ قانون شیطانی را نیز وضع کرد، که در حالی که نظام نامهای اخلاقی نیست، ولی راهنماییهای کلی برای زندگی شیطان پرستی را ارائه کردهاست :
بچه رزماري /رومن پولانسکي
فرشته سقوط کرده /گريگوري هابليت
طالع نحس / جان مور ، ريچارد دونر
وکيل مدافع شيطان / تيلور هکفورد
خانه شيطان /تي وست
دروازه نهم / رومن پولانسکي
با سلام و عرض خسته نباشيد...خدمت شما ببخشيد وبلاگ خوبي را جمع اوري كرده ايد.. براي اينكه به شما كمكي كرده باشم...تا شما سعي در كپي مطالب از جاي ديگر رو نداشته باشيد . به شما پيشنهاد مي كنم كه حتما كتاب الفباي مهدويت را مطالعه كنيد
ببخشيد اگر بي ادبي شد ولي قصدم كمك به هر چه بهتر شدن وبلاگتان بود...
بنده در خدمتتان هستم واز نظرات شما راجع به وبلاگم استفاده مي كنم
[گل][گل]

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سلام عليكم.خيلي ممنون بخاطر راهنماييتون.چشم حتما اما من مطالبم رواز وبلاگ های دیگر کپی برداری نمی کنم.مطالب روازکتاب هام می نویسم.
راستی آدرس وبلاگتون رو ننوشتيد.
در انتظار حضرت مهدي(عج)چه نيت وقصدي داشته باشيم؟
آيا قصد قربت در انتظار ضروري است يانه ومراد ازاين قصد قربت چيست؟ابتدا بايد مقدمه اي رامتذكر شد وآن اين كه دستورات شارع مقدس برچند دسته اند:
اول آن كه معلوم است مصلحت موجود درآن شي ء امرشده تعبد است مانند نماز.دوم آن كه معلوم است كه مصلحت موجود در آن شيءامر شده تعبد نيست بلكه غرض حاصل شدن محتواي امر است وهرگونه كه اتفاق بيفتد (چه باقصد قربت چه بدون آن)صحيح مي باشد مانند شستن بدن يا لباس نجس.
سوم آن كه ندانيم كه مصلحت درآن امر بروجه تعبد است يانه؟شكي نيست كه در قسم اول قصد قربت شرط است وآن اعمال بدون قصد قربت باطل است ونيز شكي نيست كه درقسم دوم (شستن بدن)قصدقربت شرط نيست اما درقسم سوم اگر مكلف به قصد تعبد انجام دهد استحقاق ثواب خواهد داشت واگر بدون قصد تعبد بجا آورد مستوجب ثواب وعقابي نخواهد بود.
حالا بايد گفت انتظار ازقسم سوم است.اگر قصد تقرب بهپروردگار را در اين زمينه داشته باشد به فيوضاتي خواهد رسيد ،در غير اين صورت آن چنان بهره اي نخواهد برد.شخص منتظر مي تواند غرضش اطاعت امر الهي باشد حال دراين اطاعت اميد ثواب داشته باشد يانداشته باشد.درواقع قصد اول طاعت پروردگار است ورسيدن به ثواب هاي دنيايي واخروي ،ثانوي وتبعي است.دراين صورت مي توان گفت براي منتظر همه ثواب هايي راكه درروايات آمده محقق مي گردد،اما اگر قصد منتظر تنها رسيدن به مواهب اخروي يا دنيايي باشد (توضيح اين كه چون مي داند كه در زمان ظهور همه اسباب زندگي وسعه روزي وطول عمر وفراوواني نعمت ها و زايل شدن غم ها ودرد ها تحقق مي يابد وبراي آن نظر به ظهور داشته وبه دنبال آن است وخود را منتظر مي داند)درخصوص اوبايد گفت كه اين دسته از منتظران مستحق ثواب هاي موعود نيستند زيرا استحقاق ثواب درعبادت موقوف است برقصد اطاعت وفرمانبرداري ودر اين فرض شخص دستور انتظار رانه ازباب تعبد بلكه ازباب رسيدن به نعمت هايي برخود حمل كرده است.
*مراد از قصد قربت
حضرت امام كاظم (ع)ازحضرت رسول (ص)چنين نقل مي كند:( كه همانا ارزش واقعي اعمال به نيت هاست وبراي هركسي آن چه قصد قربت آن راكرده مي ماند.پس كسي كه به جنگ بادشمنان به قصد تقرب ورسيدن به آنچه نزد خداست برود اجر او برخداست وكسي كه به قصد دنيا بردن حتي عقالي (بندي كه پاي شتران را مي بندند)مبارزه كند بهره اي جز همان عقال نخواهد داشت.( 1).بنابراين روايات مي توان گفت منظور ازقصد قربت معتبر درعبادات اين است كه به جاي آورنده عبادت ،عمل رابه قصد اطاعت پروردگار وامتثال اوامر او به جا آورد.به طور كلي نگاه به احكام دين ودستورات شريعت اسلام رامي توان رنگ وجهت ويژه اي داد وآن نديدن غير پوردگار استحتي درنظر نگرفتن بهشت وجهنم چنان چه درروايتي ازابابصير مي وانيم كه گفت :به امام صادق (ع)عرض كردم :فدايتان شوم چه زماني فرج خواهد رسيد؟امام درجواب فرمودند:
اي ابابصير آياتواراده دنياداري؟هركس امر فرج راشناخته خداوند به او فرج وگشايش مرحمت خواهد نمود به خاطر انتظاري كه كشيده است.
درتوضيح بايد بگوييم ازآن جايي كه مقصود ازفرج ،نصرت امام وجهاد پيش روي ايشان است امام بيان فرموده اند كه اين مقصود به واسطه انتظار شيعيان حاصل است وهم چنين روشن نموده اند كه بايد غرض ازانتظار قصد قربت داشتن وتسليم محض بودن باشد.امام صادق(ع)فرموده اند :بعضي ازكساني كه قائم مارا دوست دارند وانتظار فرج وي را مي برند تابه منافع ومقاصد مادي خويش برسند...فقط كلمات ماراحفظ كرده واز افعال وكردار مابه دور هستند كه خداوند ايشان رابه آتش دوزخ افكند.(2)
خلاصه كلام بايد خالصا ومخلصا به دنبال دين ومواليان آن به راه افتاد وچشم رااز مصالح ومنافع فروبست.
(برگرفته از كتاب: رهايي ازمرگ جاهليت)
به نام خدا
سؤال های امتحانی آخر الزمان
نام: .....................
نام خانوادگی: .....................
مدت امتحان: تمام عمر
مقطع: تمامی انسان ها
تاریخ: عصر غیبت امام زمان
د.قبول می شم، مطمئن مطمئن خودمو برا ی اینا آماده کردم،پس یه عمر برا چی زندگی کردم؟